آزاده رادبخت
هیچگونه اهمیتی ندارد که شما چه سن و سالی دارید و یا موقعیت اجتمایی شما به عنوان یک شهروند چیست,تمام افراد جامعه به
نوبه خود ارزشمند و قابل احترام میباشند.و تمام افراد جامعه باید نیازهای فردی و مشروع خود را برآورده کرده و حقوق فردی خود را به منظور ایجاد ارامش و توازن در زندگی شخصیشان مطالبه کنند.همچنین برای داشتن زندگی هدفمند و پربار نیاز به داشتن اطلاعات کافی در خصوص حقوق فردی الزامی است.برای مثال در کشور خودمان آگاهی داشتن از این حقوق به طور حتم باعث تحول عظیمی در زندگی روزمره ما خواهد شد.
اینکه جایگاه جوان ایرانی کجاست یا اینکه جوانان اصولا چه پایگاهی دارند سوالی است که از بدو حضور جمهوری اسلامی در ایران پیش آمده و همچنان بی جواب مانده است,در واقع جوانانی که باید نقش امید و آینده یک کشور را بازی کند تبدیل به نگرانی و مشکلات شده اند,مشکل اصلی از آنجا ریشه میگیرد که جوانان از حقوق شرعی و قانونی خود بی خبر هستند,حقوقی مثل نیاز به هویت,مسکن,کار,ازدواج و یا رابطه آزادانه و بدون ترس با جنس مخالف به عنوان یک انسان آزاد,دسترسی آزادانه به اطلاعات و تکنولوژی روز و یا حتی حق تحصیل با آرامش و آسودگی خیال.
متاسفانه در ایران مسوولان بر این باورند که جوانان نه تنها سرمایه های آینده کشورنیستند بلکه یک نوع نگرانی و بحران به شمار میروند,بر همین اساس سازمان های مختلفی که باید به امور جوانان رسیدگی کرده و مشکلات و نیازهای آنها را پاسخگو باشند در این زمینه کم کاری و یا به نوعی هیچ کاری نمیکنند و تمام امور را به نیروهای انتظامی و امنیتی و یا حتی قضایی سپرده اند و این موضوع را کاملا عادی جلوه داده و از ان بدتر اینکه اینکه این مسیر از طرف جوانان و مخصوصا خانوادهای آنها پذیرفته شده است.
نمونه بارز این برخوردها در ایران اعدام های اخیر است که جوانان با انگ های گوناگونی از جمله ,انگ سیاسی و یا اراذل و اوباش در مالاعام به بالای چوبه دار میروند و یا با نشان دادن تصویر آنها,تحقیر میشوند.اینگونه رویکردها از طرف مسوولان که به نظر میرسد بیشتر از ترس و نگرانی آنها در برابر جوانان میباشد باعث ترویج تهدید مستقیم یا غیره مستقیم جوانان و از طرفی مورد سوظن قرار گرفته شدن آنها از طرف جامعه میشود.این نگاه تهدیدوار از طرف مسوولان و یا سوظن وار از طرف مردم جوانان را به حاشیه رانده و این حاشیه نشینی موجب بحرانهایی از جمله بی ثباتی در هویت ملی,اعتقادات شخصی و یا حتی بروز مشکلات خانوادگی میشوند.این حاشیه نشینی موجب ان میشود که جوانانی که باید همگام با جامعه قدم بردارند رو در روی جامعه قرار میگیرند.
در تعریف کشورهای پیشرفته جهان ,جوانان عمده ترین نیروی کارگزار و اصلی ترین هدف در راستای توسعه فناوری میباشند.باید اذعان داشت که در دنیای فناوری اطلاعات و ارتباطات ,آموزش الترونیکی,اطلاع رسانی دیجیتالی و توسعه این امکانات فقط و فقط در صورت جذب جوانان و مشارکت همه جانبه آنها قابل توفیق و پیشرفت خواهد بود.استحکام بخشیدن به رابطه جوانان با تشکیلات و سازمانهای زی ربط و افزایش تعداد این سازمانها که محور اصلی کارشان جوانان میباشند و تقسیم آنها در حوزه های محلی به ویژه در محل های کم درآمد و فقیر نشین میتواند نقشه به سزایی در تشویق جوانان به شرکت در برنامه های گروهی داشته باشد.متاسفانه نبود امکانات اولیه مانند کتابخانه رایگان یا سالنهای ورزشی رایگان ,نبودن امکاناتی چون کلاس های فوق برنامه با قیمتی مناسب یا به طور کلی رایگان در رشته های مختلف اعم از دیجیتالی و یا صنعتی به ویژه برای قشر کم درامد تاثیر به سزایی در هر چه دور افتادن جوانان از محیط پیرامونشان و حاشیه نشینی آنها دارد.
جوانانی که به شکل های مختلف تجارب سختی در دوران کودکی و نوجوانی خود داشته اند و متاسفانه در کشوری همچون ایران تعداد این جوانان انگشت شمار نیست,تجاربی مانند نداشتن زندگی عادی و با آرامش خانوادگی,بچه های کار,قربانیان تجاوز جنسی,بچه هایی از خوانواده هایی با پیشینه مواد مخدر,جوانانی که به نویی قربانی خونخواهی هایه قومی و خانوادگی هستند و بسیاری دیگر که به نوعی زمینه بزه و خلاف در آنها وجود دارد نیز به علت برخوردار نبودن از این حقوق اولیه بیش از پیش از جامعه رانده میشوند.
پیچیدگی شرایط زندگی در دنیای امروز و متاسفانه وجود اختلاف طبقاتی فاحش در ایران,نبود سیستم اداری پاک و قانونی,پولهای هنگفتی که یک شبه دست به دست میشوند و بازتاب آنها از رسانهای ملی و خارجی و در انتها رسیدگی نکردن به اینگونه پرونده ها خود دلیلی برای عقل گریزی در جوانان است,در کشوری که ساده ترین کارهای اداری بدون وجود پول و پارتی امکان پذیر نیست چگونه میتوان انتظار جوانانی صادق ,متعهد,رازدار قانون مدار را داشت .
شاید با پشتیبانی از کارآفرینان که خطرهای یک فعالیت اقتصادی را در کشوری که بر خرابه های اقتصاد نشسته تقبل میکنند بتوان ویژگیهایی چون نوآوری,اعتماد به نفس,خلاقیت,مسوولیت پذیری ,بالا بردن سطح دانش فنی,هدفمندی و استقلال را در جوانان بیدار و یا تقویت کرد,اما به نظر میرسد نه تنها اقدام ثابتی برای حمایت از جوانان برای رشد و شکوفایی آنها نمیشود بلکه هیچ گونه پشتیبانی نیز از سوی مسؤلین دیده نمیشود,و این فقدانها و کمبودها باعث بروز فجایعی از جمله فرار مغزها میشود.فرار مغزها شاید به ظاهر تاثیری بر اوضاع آشفته اقتصادی و سیاسی کشور نداشته باشد اما در عمل و به مرور زمان سبب فجایع غیر قابل جبرانی خواهد بود و زوال کشور را در پی خواهد داشت در آخر آنگونه که مسوولین خواستار آن هستند مشتی جوان الک شده و امتحان پس داده از خودشان بر جا میمانند که همگی خواستار از بین رفتن فرهنگ ایرانی و جانشین کردن عقاید استبدادانه خود میباشند.صندوق بین المللی پول کشور ما را اولین کشور از لحاظ فرار مغزها در میان کشورهای در حال توسعه بنامد.هر چند که مسوولین میگویند رفتن تحصیل کردگان و مغزها به کشورهای دیگر برای ادامه تحصیل موضوعی بسیار عادی است که در همه جای دنیا رواج دارند اما آمار نشان میدهند که فقط دانشجویان ایرانی هستند که پس از پایان دوره تحصیل به هر نوعی هزار به بازگشت به کشور نیستند و تعداد انگشت شماری که تجربه بازگشت به ایران را داشته اند پس از مدت کوتاهی به افسردگی دچار شده و دوباره و برای همیشه ایران را ترک کرده اند و من بشخصه شاهد چنین مواردی بوده ام.شاید گفته شود که بازنگشتن این جوانان به سبب دلایل سیاسی و اقتصادی نیست اما واضح و مبرهن است که نبود آزادیهای سیاسی و اجتماعی از عمده دلایل آن است.این جوانان در خارج از ایران با حقوق خود آشنا شده و خواهان ان هستند و بازگشت به کشوری که در ان از ابتدایی ترین حقوق خود محروم هستند امکان پذیر نیست.
در آخر باید در نظر داشته باشیم سرمایه انسانی و مخصوصا جوانان از عمده ترین و مهمترین سرمایه های یک کشور میباشند و بالا بردن بازدهی و بهتر کردن عملکرده آنها با پیشرفت اقتصادی,فرهنگی و سیاسی کشور ارتباط مستقیم دارد و متاسفانه در کشوری که مسوولان رسیدگی های لازم در خصوص جذب و تشویق جوانان را انجام نمیدهند و این مقامهای انتظامی هستند که تصمیم گیرنده میباشند نجات دادن میلیون ها جوان که با مشکلات گوناگونی از جمله بیکاری دست و پنجه نرم میکنند غیره ممکن به نظر میرسد.
آخرین دیدگاهها